!! سوخته دل !!
باز... در کلبه ی عشق... عکس تو ، مرا ابدی کرد...!! عکس تو خنده به لب داشت... ولی .... اشک مرا جاری کرد.........!! خداوندا .... خداوندا .... دعا میکنم از ته دل..!! او که دوستش دارم از ته دل... اندکی دوستم بدارد.......!! خسته ام!! خسته ام از اینجا و.... قصد سفر دارم..!! خسته ام میخواهم بروم..!! میخواهم مثل سهراب قایقی بسازم و... دور شوم از این خاک غریب.... بروم آنجا که دلها را نشکنند.... آنجا که دلهامان نزدیکتر باشد.... آری..... آری.... قایقی خواهم ساخت... قایقی بهتر از قایق سهراب..!! میروم......و میروم..... آری.... قصد سفر دارم.... خسته ام میخواهم بروم.........!! نیامد..!! غم را میگویم نیامد..... هر شب سری میزد و..... امشب نیامد... میترسم!! میترسم او هم ..... بی وفا شده باشد........!! غم ....!! چه واژه ی آشنایی..!! آری...آری... یادم آمد... غم دوست باوفای من است.!! گاهی شب ها که دلگیرم... به من سر میزند..........!! عجیب است......!! او که حاضر نبود.... با ما راه بیاید.... اکنون......، با دیگران میدود...........!!
چقدر دلم میخواهد نامه بنویسم.!! تمبر و پاکت هم هست... و یک عالمه حرف!! کاش کسی، جایی.. منتظرم بود.....!! این من ، شب پرست... سپیدی را تاب ندارم !! بس که........ در سیاهی چشمانت... خلوت گزیده ام...!!
Power By:
LoxBlog.Com |