!! سوخته دل !!

آهای سهراب ...!
قایق دیگر جوابگو نیست ….!!
کشتی باید ساخت .....
اینجا مثل من " تنها " زیاد است .........!!

نوشته شده در پنج شنبه 16 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:55 بعد از ظهر توسط مهدی| |

دست به صورتم نزن ...!
می ترسم بیفتد ...
نقاب خندانی که بر چهره دارم ، و بعد ....
سیل اشک هایم تو را با خود ببرد ....
و باز من بمانم و تنهایی ...............!!

نوشته شده در پنج شنبه 16 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:44 بعد از ظهر توسط مهدی| |

دلم خوش نیست ...
غمگینم ....!
کسی شاید نمیفهمد ...
کسی شاید نمی داند ...
کسی شاید نمی گیرد مرا از دست تنهایی .....!!
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :
عجب احساس زیبایی .....
تو هم شاید نمیدانی ...............!!

نوشته شده در پنج شنبه 16 مرداد 1393برچسب:,ساعت 1:29 بعد از ظهر توسط مهدی| |

یکی از همین روزها ...

باید خدا را صدا بزنم ...!

یک میز دو نفره ...

یکی من ، یکی خدا ...!

حرف نمیزنم ، نگاهم کافیست ...!

میدانم ..........

برایم " اشک " میریزد ...........!!

نوشته شده در یک شنبه 12 مرداد 1393برچسب:,ساعت 2:32 بعد از ظهر توسط مهدی| |

برای من نوشته : گذشته ها ، گذشته ...

تمام قصه هام هوس بود ...!!

برای او نوشتم : برای تو هوس بود ،

ولی برای من " نفس " بود ............!!

نوشته شده در جمعه 3 مرداد 1393برچسب:,ساعت 2:23 بعد از ظهر توسط مهدی| |

درد من تنهایی نیست ...

بلکه مرگ ملتی است که ...

گدایی را قناعت ،

بی عرضگی را صبر ،

و با تبسمی بر لب ...

این حماقت را " حکمت خداوند " می نامند .........!!

                                                                   ( گاندی )

نوشته شده در جمعه 3 مرداد 1393برچسب:,ساعت 2:9 بعد از ظهر توسط مهدی| |


Power By: LoxBlog.Com