!! سوخته دل !!

ای کـــــــودک. . .
کفش هایم را نپوش
تلاش تو برای بزرگ شدنت غــــــمگینم می کند . . .
کــــــودک بمان ، کوچــــک بمان . . .
من در بزرگ شدنم دردهایی دیدم که کــــــــوچک کرد، بزرگ شدنم را ....!!

نوشته شده در شنبه 12 مهر 1393برچسب:,ساعت 7:50 بعد از ظهر توسط مهدی| |

چوپان غصه ی ما دروغگو نبود ،
اوتنها بود،واز فرط تنهایی ...

فریاد گرگ سر میداد ..
افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد ..!
وهمه در پی گرگ بودند...
در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست.........!!

نوشته شده در شنبه 12 مهر 1393برچسب:,ساعت 7:28 بعد از ظهر توسط مهدی| |

محکم ببار باران ..!

نم نم ...

علاج زخم هایم نیست ........!

نوشته شده در چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:,ساعت 2:27 بعد از ظهر توسط مهدی| |

 " مادرم " ...

مرا ببخش ...

درد بدنم بهانه بود ..!

کسی رهایم کرده ...

که صدای بلند گریه ام ...

اشک هایت را درآورده ..............!!

نوشته شده در سه شنبه 8 مهر 1393برچسب:,ساعت 6:2 بعد از ظهر توسط مهدی| |

آدمی را دیدم که ...

با سایه ی خود درد دل میکرد ...

چه رنجی میکشد او ...

وقتی که هوا ابریست ..........!!

نوشته شده در سه شنبه 8 مهر 1393برچسب:,ساعت 12:5 قبل از ظهر توسط مهدی| |


Power By: LoxBlog.Com